- پاشنه زدن
- پاشنه بر نهادن
معنی پاشنه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
приправлять
würzen
приправляти
przyprawiać
temperar
insaporire
especiar
kruiden toevoegen
ใส่เครื่องเทศ
memberi rempah
मसाला लगाना
香辛料を加える
향신료를 넣다
baharat katmak
মশলা দেওয়া
مصالحہ ڈالنا
بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کمی آب پاشیدن با دست گل نم زدن
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
پینه بستن، دوختن تکه ای از پارچه یا چرم به لباس یا کفش پاره شده، وصله کردن
Bargain
Shoulder
связывать
торговаться